معنی آلیاژی از اهن
حل جدول
عربی به فارسی
تخطی کردن , رنجاندن , متغیر کردن , اذیت کردن , صدمه زدن , دلخور کردن
گویش مازندرانی
فارسی به آلمانی
Bügeln, Eisen (n), Eisern, Plätteisen (n), Plätten
اهن ربا
Der magnet [noun]
اهن مغناطیسی
Magnetit (erz) [noun]
راه اهن
Straße (f)
گاو اهن
Pflug (m), Pflügen, Pflügen
واژه پیشنهادی
ایمر
فرهنگ فارسی هوشیار
هارت و پورت باد و بروت سر و صدا، افاده کبر و ناز. یا با اهن و تلپ. باطمطراق بادبدبه و کوکبه.
معادل ابجد
1116